معنی گل آلود

فارسی به انگلیسی

گل‌ آلود

Muddy, Murky, Turbid

فرهنگ فارسی هوشیار

گل آلود

یا خم گل آلود. کره زمین: هر شام کزین خم گل آلود بر خنبره فلک شود دود. . . (نظامی)


گل آلود کردن

(مصدر) گل آلود ساختن. یا آب را گل آلود کردن و ماهی گرفتن. میان دوستان و خویشاوندان ایجاد دشمنی کردن تا خود از عداوت ایشان فایده برند (امثال و حکم دهخدا)


آلود

(مصدر اسم) در کلمات مرکب بمعنی آلوده آید: آرد آلود خشم آلود خون آلود زهر آلود.


گلاب آلود

گلاب آلوده: مگر زان گل گلاب آلود گردم ببوی از گلستان خشنود گردم. (نظامی)


تهمت آلود

پلمس آلود


عنبر آلود

امبر آلود

لغت نامه دهخدا

گل آلود

گل آلود. [گ ِ] (ن مف مرکب) تیره از خاک و لای. گل آلوده:
در گریه ٔ وداع تذروان کبک لب
طاووس وار پای گل آلود میبریم.
خاقانی.
دلم که خدمت زلف تو کرد چون گلسر
نکرده پای گل آلود شانه بازآورد.
خاقانی.
هر شام کز این خم گل آلود
بر خنبره ٔ فلک شود دود.
نظامی.
- امثال:
آب را گل آلود کردن و ماهی گرفتن.
و رجوع به گل آلوده شود.


آلود

آلود. (ن مف مرخم / نف مرکب) در کلمات مرکبه از قبیل آردآلود، اشک آلود، بت آلود، تراب آلود، تهمت آلود، خاک آلود، خشم آلود، خواب آلود، خون آلود، خوی آلود، ریگ آلود، زهرآلود، سرمه آلود، شکرآلود، غرض آلود، غضب آلود، گردآلود، گِل آلود، مشک آلود، می آلود، مخفّف آلوده است:
ریشی چگونه ریشی، چون ماله ٔ بت آلود
گوئی که دوش تا روز با ریش گوه پالود.
عماره.
دو چشم موژان بودیش خوب و خواب آلود
بماند خواب و شد آن نرگسش که موژان بود.
عماره.
نهاد آن روی خوی آلود بر خاک
اَبَر شاه آفرینگر با دل پاک.
(ویس و رامین).
گفت زندگانی خداوند دراز باد روباهان را زهره نباشد از شیر خشم آلود که صید گوزنان نمایند که این در سخت بسته است. (تاریخ بیهقی).
هزار فتنه ٔ خوابیده را کند بیدار
دو چشم مست تو از یک نگاه خواب آلود.
سعدی.
بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شدمگر
زآنکه زد بر دیده آبی روی رخشان شما.
حافظ.
حافظ بخود نپوشید این خرقه ٔ می آلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را.
حافظ.
القضض، ریگ آلود شدن. (تاج المصادر بیهقی). و رجوع به آلوده شود.


گلاب آلود

گلاب آلود. [گ ُ] (ن مف مرکب) آلوده شده به گلاب:
مگر زآن گل گلاب آلود گردم
ببوی از گلستان خشنود گردم.
نظامی.


غرض آلود

غرض آلود. [غ َ رَ] (ن مف مرکب) غرض آلوده. آنچه به غرض آلوده باشد. غرض آمیز: اخبار غرض آلود. سخنان غرض آلود.


خشم آلود

خشم آلود. [خ َ / خ ِ] (ن مف مرکب) غضبناک. خشمناک. (ناظم الاطباء) (آنندراج). خشمگین. غضب آلود. مغضب. (یادداشت بخط مؤلف): روباهان را زهره نباشد از شیر خشم آلود. (تاریخ بیهقی).
قلاده نیم گسل گشت و شیر خشم آلود.
اثیرالدین اخسیکتی.
وحشی تیزچنگ خشم آلود
کز دم آتشین برآرد دود.
نظامی.

حل جدول

تعبیر خواب

آب گل آلود

آب گل آلود:ضرر - لوک اویتنهاو

آب لجن آلود ابتلاست. ابتلا به امور دست و پاگیر که زحمت و گرفتاری بوجود می آورند و آرامش را از انسان میگیرند. موج ستمی است که برشما وارد می آید همراه با غصه و نگرانی ولی چنانچه موجی برخاست و شما را ازجای کند و به ساحل یا پایاب افکند پس از چندی تحمل ناراحتی به نجات و آسودگی می رسید. - منوچهر مطیعی تهرانی

فرهنگ معین

پف آلود

بادکرده، ورم کرده، آماسیده روی. [خوانش: (~.) (ص مف.) = پف آلود. پف - آلود: ]

معادل ابجد

گل آلود

91

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری